در بسیاری از فرهنگ ها، چه باستان و چه مدرن، قلب به عنوان جایگاه روح و مکانی مخفی که روح در آن زندگی می کند، دیده میشود. وقتی داستان یک کودک گم شده را می خوانیم، ممکن است قلب مان درد بگیرد. وقتی عشق به پایان می رسد، قلب ما احساس شکستگی می کند و گاهی اوقات می شکند. وقتی احساس طردشدگی، شرمندگی یا فراموش شدن می کنیم، قلب مان حس تنگی و انقباض می کند، انگار دارد به روی خود بسته می شود و در حال کوچک تر شدن است. اما قلب تحت فشار، چه از عشق شدید یا رنج شدید، ممکن است شکافته شود و هرگز و هرگز دوباره مثل قبل نشود. این نه تنها در معنای استعاری، بلکه در واقعیت نیز صادق است. در واقعیت، وضعیتی به نام «سندرم قلب شکسته» وجود دارد.

مغازه ی جادویی-جیمز دوتی